در چارچوب مکتب امام خمینی(ره) و منظومه فکری امام خامنهای مدظله
منطق عمل جمهوری اسلامی ایران منطقی است برآمده از تعالیم اسلام ناب و تجربهی انقلاب اسلامی که دینمحوری، عقلانیت، مردمسالاری، عدالتطلبی و استقلالخواهی را توأمان در خود دارد.
جمهوری اسلامی در منطق رفتاری خود آمیزهای از آرمانخواهی و واقعبینی، دینمداری و مردمسالاری، استقلالطلبی و تعاملباوری را به نمایش گذاشته است. این منطق برخاسته از اندیشههای امام خمینی(ره) و سیرهی عملی رهبر معظم انقلاب است که هر دو بر اصول تغییرناپذیر اسلام و انعطاف در روشها برای رسیدن به مقصود تأکید داشتهاند.
یافته های اساسی:
- برای درک عمل جمهوری اسلامی باید دانست که جمهوری اسلامی ایران نظامی سیاسی است که بر پایه نظریه «مردمسالاری دینی» و «ولایت فقیه» بنیان نهاده شده است. در این الگو، مردم نقش اصلی در تعیین سرنوشت خود دارند، اما در چارچوب اسلام ناب محمدی(ص) و تحت رهبری فقیه عادل و جامعالشرایط. در این چارچوب نه حکومت اسلامی در این نظام بدون رأی مردم معنا دارد و نه جمهوریت بدون التزام به شریعت قابل تصور است. این توازن نظری، چارچوب تحلیل رفتار و منطق جمهوری اسلامی را شکل میدهد.
- منطق رفتاری جمهوری اسلامی بر مجموعهای از اصول عملی استوار است:
فقهمحوری: فقه شیعه مبنای مشروعیت و قانونگذاری در جمهوری اسلامی است. همه نهادها و مسئولان باید در چارچوب شریعت عمل کنند.
امنیتمحوری: وجود دشمن یک واقعیت انکارناپذیر است. بنابراین، مرزبندی با دشمن، تکیه بر اقتدار ملی و هوشیاری نسبت به تهدیدات بخشی بنیادین از سیاستگذاری جمهوری اسلامی است.
مردممحوری: مردم نهتنها منشأ مقبولیت بلکه ابزار تحقق ارزشهای انقلاباند. انتخابات، مشارکت مردمی و رأی بهعنوان «حقالناس» از ارکان مردمسالاری دینی هستند.
پیشرفتخواهی: جمهوری اسلامی با تکیه بر علم و توان داخلی، پیشرفت مادی و معنوی را دنبال میکند. توسعه علمی، فناوریهای نو و اقتصاد مقاومتی در این راستا اهمیت ویژه دارند.
قانونگرایی و نهادسازی: تأسیس و تثبیت نهادهای قانونی، از مجلس و قوه قضائیه تا شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت، اولویت نظام در مرحله استقرار است.
آرمانگرایی واقعبینانه: جمهوری اسلامی در عین وفاداری به آرمانهایی چون عدالت، کرامت و استقلال، تلاش دارد واقعیتها و محدودیتها را نیز در نظر بگیرد و از افتادن به ورطهی توهم یا انفعال بپرهیزد.
- رفتار نظام اسلامی بر پایه پیشفرضهای ذهنی و اعتقادی خاصی بنا شده است:
ایمان به نصرت الهی: جمهوری اسلامی معتقد است که وعدههای الهی درباره پیروزی حق محقق خواهد شد و آینده روشن از آنِ جبهه اسلام است.
حفظ نظام اوجب واجبات است: از منظر فقهی و عقلانی، بقای جمهوری اسلامی اولویت مطلق دارد؛ زیرا ظرف اجرای احکام اسلام و صیانت از استقلال ملت است.
لزوم انقلابیماندن نظام: جمهوری اسلامی یک نظام انقلابی است؛ یعنی ترکیبی از ساختار و آرمان، نظم و جوشش انقلابی که اجازه نمیدهد انقلاب درجا بزند.
درک روندی از تحولات: عملکرد نظام باید در قالب روند تاریخی، نه با قضاوتهای نقطهای و مقطعی ارزیابی شود.
وحدت هویت ایرانی و اسلامی: اسلام و ایرانیت در فرهنگ و تاریخ مردم ایران آمیختهاند و تعارضی میان آنها وجود ندارد.
امتگرایی در کنار ملیت: هویت امت اسلامی، هویتی فراگیر است که ملیت را تکمیل میکند نه حذف؛ پیوند با امت اسلامی نه تنها منافاتی با منافع ملی ندارد بلکه تقویتکننده آن است.
- سه ستون فکری اصلی منطق جمهوری اسلامی عبارتاند از:
اسلام ناب محمدی(ص): قرائتی ضد تحجر و ضد سازش از اسلام که به عدالت، مقاومت و مسئولیت اجتماعی باور دارد.
مکتب امام خمینی(ره): مجموعهای از اصول چون مردمباوری، استکبارستیزی، ولایت فقیه، معنویت، استقلال و عدالت که شالوده نظری جمهوری اسلامی را میسازد.
ارزشهای انقلاب اسلامی: استقلال، آزادی، عدالت، سادهزیستی، معنویت، مبارزه با فساد و دفاع از مستضعفان از جمله ارزشهاییاند که جمهوری اسلامی متعهد به تحقق آنهاست.
- منطق عمل جمهوری اسلامی ایران، برخاسته از ترکیب عقلانیت دینی، مردمسالاری، عدالتطلبی، استقلالخواهی و آرمانگرایی است. این منطق، ضمن التزام به اصول ثابت، امکان پاسخگویی به تحولات جهانی را نیز دارد. رمز ماندگاری این نظام، وفاداری به مبانی امام، نگاه امیدوار به آینده و اعتماد به ظرفیتهای ملت است. جمهوری اسلامی به دنبال برپایی تمدنی است که در آن کرامت انسان، آزادی مشروع، عدالت اجتماعی و استقلال ملی، جایگاه واقعی خود را بازیابد.
مقدمه
جمهوری اسلامی ایران نظامی است سیاسی و برآمده از انقلاب شکوهمند اسلامی که بر پایه ایدهی «مردمسالاری دینی» و نظریهی ولایتفقیه شکل گرفته است. در این نظام، دو رکن «جمهوریت» و «اسلامیت» بهطور جداییناپذیری در هم تنیدهاند؛ از منظر امام خمینی(ره) و رهبر فرزانه انقلاب، اسلامیت و جمهوریت دو روی یک چیزند و در دل حاکمیت الهی، اتکا به رأی و ارادهی مردم نیز نهفته است.[۱]بدین معنا که مشروعیت الهی حاکمیت در چارچوب ضوابط اسلامی، با مقبولیت و مشارکت مردم گره خورده است و این توامان بودن مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی تحت عنوان مردم سالاری دینی از دل سنت اسلامی سر برآورده و با عرفیگری غربی تحت عنوان دموکراسی از اساس متفاوت است.[۲]
با لحاظ آنچه گفته شد باید دانست که نظریهی مردمسالاری دینی که مفهومی پیوسته با ولایتفقیه دارد، بستر و چارچوب رفتار و عمل در نظام جمهوری اسلامی است. طبق این دیدگاه، جمهوری اسلامی حکومتی است متکی بر آرای عمومی که در عین حال باید تمامی قوانین و شرایط آن بر پایهی اسلام باشد.[۳] بنابراین برای درک منطق عمل جمهوری اسلامی، باید این نظام را در چارچوب مردمسالاری دینی و ولایتفقیه فهمید؛ نظامی که از یک سو به اراده و رأی مردم در ادارهی جامعه ارزش قائل است و از سوی دیگر خود را پایبند به احکام و ارزشهای اسلام ناب محمدی(ص) میداند. در ادامه، ابتدا اصول عملی حاکم بر منطق عمل جمهوری اسلامی تبیین میشود و سپس پیشفرضهایی که رفتار نظام اسلامی بر آنها مبتنی است بررسی خواهند شد. همچنین مبانی نظری و ارزشی مؤثر بر عملکرد جمهوری اسلامی، بر اساس دیدگاههای امام خمینی(ره) و آیتالله خامنهای مدظله، مورد بحث قرار میگیرد.
این نوشتار تلاش دارد به دور از شعارزدگی، به این پرسش پاسخ دهد که منطق عمل جمهوری اسلامی چیست.
- اصول عملی حاکم بر منطق عمل جمهوری اسلامی
منطق رفتاری جمهوری اسلامی را مجموعهای از اصول عملی تشکیل میدهد که سیاستگذاریها و اقدامات نظام بر پایهی آنها انجام میگیرد. مهمترین این اصول عملی عبارتاند از:
الف. ابتنا بر فقه شیعه (حاکمیت فقه جعفری): نخستین اصل در منطق عملی جمهوری اسلامی، اتکا به «فقه سیاسی شیعه»[۴] بهعنوان چارچوب ساماندهی زندگی فردی و جمعی است. در نظام اسلامی، صحت و مشروعیت قوانین و تصمیمات باید در چارچوب احکام اسلام باشد. فقه جعفری معیار مشروعیت قوانین قرار گرفته است و عدم مغایرت قوانین با فقه شیعه، شرط اساسی اعتبار آنهاست.
به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی، نویسندگان قانون اساسی که تحت هدایت امام خمینی(ره) بودند، عاملی برای تداوم انقلاب در قانون اساسی قرار دادند و آن «پایبندی به مقررات اسلامی و مشروط کردن مشروعیت قانون به مطابقت با اسلام» بود.[۵] حتی عالیترین مقام کشور (ولیفقیه) نیز مشروط به التزام نظری و عملی به احکام الهی است و اگر از آرمانها و قوانین اسلامی تخطی کند، از مشروعیت ساقط میشود.[۶] بر همین اساس، در جمهوری اسلامی اجتهاد پویا و استنباط مستمر از منابع اسلامی برای پاسخگویی به مسائل جدید بهکار گرفته میشود تا ادارهی جامعه در مسیر شریعت قرار داشته باشد. این ابتنا بر فقه شیعه، جمهوری اسلامی را به یک نظام قانونمند دینی تبدیل کرده که در آن همهی نهادها و مقامات باید تابع قانون و شریعت باشند.
ب. امنیتمحوری و دشمنشناسی: یکی دیگر از اصول اساسی در منطق عمل جمهوری اسلامی، توجه محوری به تأمین امنیت کشور و مرزبندی قاطع با دشمنان است. از نگاه نظام اسلامی، وجود دشمنان قسمخورده واقعیتی انکارناپذیر است و غفلت از این واقعیت میتواند موجودیت و اهداف انقلاب را به مخاطره اندازد. به همین دلیل، سیاست جمهوری اسلامی همواره بر دشمنشناسی، عدم اعتماد به دشمن و مصونسازی کشور از نفوذ و تهاجم دشمن تأکید دارد.[۷] رهبر انقلاب اسلامی بارها نسبت به ضرورت مرزبندی پررنگ با دشمن هشدار داده و آن را عاملی برای مصونیت در برابر جنگ نرم و خدعههای جبههی استکبار دانستهاند. در بیانیهی گام دوم انقلاب[۸] به صراحت آمده است که جمهوری اسلامی به اصول خود شدیداً پایبند و نسبت به مرزبندیهای خود با دشمنان بشدت حساس است و هرگز از خطوط اصلی خود عدول نمیکند این رویکرد که از آن میتوان با عنوان اصل امنیتمحور در سیاست عملی ایران یاد کرد به آن معنا است که نظام اسلامی در مواجهه با توطئهها، تهدیدات نظامی، تحریمهای اقتصادی و جنگ روانی دشمن، رویکردی هوشیارانه و فعال اتخاذ میکند. اصل عدم اعتماد به قدرتهای سلطهگر و مراقبت دائمی در برابر نفوذ دشمن از وصایای امام خمینی(ره) بوده و در منظومهی فکری امامین انقلاب جایگاه مهمی دارد.دبنابراین، در منطق عملی جمهوری اسلامی، حفظ امنیت ملی و استقلال کشور بر هر مصلحتی مقدم است و تنظیم سیاست داخلی و خارجی با درنظرگرفتن وجود دشمن، اصلی تخطیناپذیر بهشمار میآید.
ج. مشارکتجویی و مردم محوری: جمهوری اسلامی از ابتدای تأسیس بر نقش بیبدیل مردم در مشروعیت و کارآمدی نظام تأکید کرده و مشارکت فعال مردم را در همه عرصهها جستجو میکند. مردمسالاری دینی نه یک تعارف، بلکه باوری صادقانه در ذهن و عمل بنیانگذار انقلاب و رهبران آن بوده است.[۹] امام خمینی(ره) تأکید داشت که «جمهوری» به همان معنایی است که همه جا جمهوری است با این تفاوت که در جمهوری اسلامی قانون اسلام مترقیترین قوانین است و باید بر تمامی امور حاکم باشد.[۱۰] از سوی دیگر، مردم بهعنوان صاحبان کشور، نقش تعیینکنندهای در حاکمیت دارند؛ چنانکه رهبر معظم انقلاب تصریح میکنند: «حاکم بر سرنوشت ملت ایران خود مردمند؛ مردمند که انتخاب میکنند… ممکن است خوب انتخاب کنند یا بد، اما مردم انتخاب میکنند.»[۱۱] ایشان رأی مردم را «حقالناس» میدانند که رعایت آن واجب شرعی است.[۱۲] بر همین اساس، در ساختار جمهوری اسلامی، نهادهای انتخابی (از جمله ریاستجمهوری، مجلس شورای اسلامی، شوراهای اسلامی شهر و روستا) نقش اساسی دارند و تمامی مسئولان کشور، مشروعیت اجرایی خود را علاوه بر نصب و تنفیذ الهی، از رأی و اعتماد مردم کسب میکنند. جمهوری اسلامی نشان داده است که مردمسالاری برخاسته از دین را میتوان تحقق بخشید؛ تجربهای نو که در آن مردمسالاری کاملاً از دل تعالیم اسلامی جوشیده است.
حضور گستردهی مردم در صحنههای مختلف انقلاب از راهپیماییها و انتخابات گرفته تا مشارکت در دفاع مقدس و سازندگی گواهی بر این روح مشارکتجویانه نظام است. بنابراین در منطق عمل جمهوری اسلامی، مردممحوری یک اصل کلیدی است؛ به نحوی که هر جا مردم با آگاهی و ایمان به میدان آمدند، نظام اسلامی قلههای موفقیت را فتح کرده است و هرجا مشارکت مردمی کمرنگ شده، آسیبپذیری افزایش یافته است. اعتماد به مردم و تلاش برای جلب مشارکت حداکثری آنان در تعیین سرنوشت خویش، وجه تمایز جمهوری اسلامی با نظامهای استبدادی گذشته است.
د. پیشرفتخواهی و علممحوری: جمهوری اسلامی خود را نظامی پیشرفتخواه میداند که آبادانی مادی و معنوی کشور و حرکت در مسیر تمدنسازی اسلامی را وجههی همت خویش ساخته است. یکی از ابعاد مهم این پیشرفتخواهی، تکیه بر علم و دانش و توسعهی علمی کشور است. رهبر معظم انقلاب مکرراً بر حرکت پرشتاب علمی تأکید کرده و پیشرفت علمی را موتور محرک عزت و اقتدار ملی دانستهاند[۱۳]. به گواه گزارش مراکز علمی جهان، شتاب حرکت علمی ایران در سالهای گذشته ۱۳ برابر متوسط جهانی بوده است. این دستاورد خیرهکننده نشان از عزم نظام اسلامی برای جبران عقبماندگیهای تاریخی و تبدیل ایران به کشوری طراز اول علمی دارد. جمهوری اسلامی باور دارد که دانش قدرت است و برای کسب استقلال واقعی، باید در مرزهای دانش و فناوری پیشتاز بود.[۱۴] از همین رو، سرمایهگذاری گستردهای پس از انقلاب در توسعهی دانشگاهها، تربیت نخبگان، تأسیس مراکز تحقیقاتی و کسب فناوریهای نوین (از قبیل فناوری هستهای، هوافضا، بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی و …) صورت گرفته است.
افزون بر علممحوری، جمهوری اسلامی در بعد پیشرفتخواهی مادی و معنوی، اجرای عدالت اجتماعی، مبارزه با فساد، رشد اقتصادی متکی بر تولید داخلی و ارتقای معنویت و اخلاق جامعه را نیز دنبال میکند. بهطورکلی، منطق عمل نظام مقتضی آن است که ایران اسلامی به کشوری قدرتمند، پیشرفته، عادلانه و دارای جایگاه برتر در جهان اسلام تبدیل شود. این هدفگذاری آرمانی اما دستیافتنی، نیروی محرکهی تلاشهای علمی و عمرانی در چهار دههی اخیر بوده است.
ه. نهادسازی و قانونمداری: از آنجا که جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته هنوز در مرحلهی تأسیس و استقرار یک نظم جدید قرار دارد، یکی از اولویتهای رفتاری آن، ایجاد و تثبیت نهادهای کارآمد و رویههای قانونی پایدار است. انقلاب اسلامی اگرچه با خروش مردمی و خصلت انقلابی آغاز شد، اما بلافاصله وارد فاز سازماندهی نهادی گردید. تدوین قانون اساسی با رأی ملت، برگزاری انتخاباتهای منظم (ریاست جمهوری، مجلس، خبرگان، شوراها) و تشکیل نهادهای جدید حکمرانی (شورای نگهبان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت، جهاد سازندگی، بنیادهای انقلابی و…) همه نشانگر اهتمام نظام به قاعدهمند کردن امور کشور در چارچوب قانون است. قانون اساسی جمهوری اسلامی که مبیّن نهادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه بر اساس اصول اسلامی است، انعکاس خواست قلبی مردم و میراث خط امام است.[۱۵]
در این میثاق ملی، عاملیت استمرار انقلاب گنجانده شده و آن، همان پایبندی به احکام اسلامی و نقش رهبری در نظارت بر حرکت کلی نظام است. قانونگرایی چنان اهمیت دارد که امام خمینی(ره) مکرراً همه را به تبعیت از قانون دعوت میکرد و میفرمود حتی پیامبر اسلام(ص) نیز تابع قانون الهی بود و تخطی از قانون برای هیچکس روا نیست. در جمهوری اسلامی، دفاع از نهادهای قانونی نظام (مانند مجلس شورای اسلامی، قوهی قضائیه، دولت منتخب مردم و نهاد رهبری) و تلاش برای کارآمدسازی آنها، بخش مهمی از منطق عملی نظام اسلامی است. به تعبیر رهبر انقلاب، تجسم انقلاب را باید در خود جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن دید.[۱۶] بنابراین، هرگونه بینظمی، خودسری و تضعیف نهادهای قانونی در این منطق رفتاری محکوم است. البته قانونمداری مورد نظر جمهوری اسلامی، صرفاً شکلگرایی قانونی نیست بلکه التزام واقعی به روح قانون اسلامی است. یعنی قوانینی مقبول و مشروعاند که در چارچوب شرع باشند .جمع میان انقلابیگری و قانونگرایی از ظرافتهای نظام جمهوری اسلامی است که همواره مورد تأکید امامین انقلاب بوده است. نتیجه آنکه در منطق عمل این نظام، تحکیم ساختارهای نهادی (از ارتش و سپاه گرفته تا آموزش و پرورش و نظام اداری) و رعایت قانون و انضباط اجتماعی از شروط پیشرفت و بقا بهشمار میرود.
و. آرمانخواهی واقعبینانه: یکی دیگر از اصول عملی مهم در منطق جمهوری اسلامی، ترکیب آرمانخواهی با واقعبینی است. انقلاب اسلامی با آرمانهای بلندی همچون استقلال، آزادی، عدالت، معنویت و کرامت انسانی متولد شد و جمهوری اسلامی تحقق این آرمانها را هدف غایی خود میداند. با این حال، در مسیر پیگیری آرمانها هرگز نباید واقعیات و محدودیتهای موجود نادیده گرفته شوند. از منظر رهبر معظم انقلاب، آرمانگرایی بدون ملاحظهی واقعیتها به خیالپردازی و توهم میانجامد.[۱۷]همانطور که صرف واقعبینی بدون توجه به آرمانها، انسان را از حرکت بازمیدارد. هنر جمهوری اسلامی آن بوده که در طول بیش از چهار دهه، آرمانهای بزرگ خود را از نظر دور نداشته و در عین حال واقعیتهای موجود جامعه و جهان را نیز لحاظ کرده است. این آرمانخواهیِ واقعبینانه یکی از توصیههای همیشگی امام خمینی(ره) و امام خامنهای مد ظله است. به بیان رهبر انقلاب، هیچ تضاد و تعارضی میان واقعبینی و تعقیب آرزوهای بزرگ ملت ایران وجود ندارد. باید واقعیتها را دید و بر اساس آنها برنامهریزی کرد، اما هرگز از آرمان عدالت، پیشرفت، عزت ملی و… دست نکشید. جمهوری اسلامی معتقد است که شکاف بین «بایدها» و «واقعیتها» فاصلهای طیشدنی است؛ چنانکه در چهل سال گذشته بارها این فاصله در مواردی پر شده و در آینده نیز با همت جوانان مؤمن و دانا پر خواهد شد. این نگرش، روحیهی امید و استقامت را در جامعه زنده نگه داشته است. رهبر انقلاب تأکید دارند که حتی در سختترین شرایط نیز نباید احساس بنبست کرد؛ اگر موفقیتی حاصل شد، پایان راه نیست و باید برای گامهای بعد آماده شد؛ و اگر ناکامی پیش آمد، نباید موجب یأس و دست شستن از آرمانها شود. با چنین رویکردی، جمهوری اسلامی همواره آرمانگرا بوده مثلاً در طلب عدالت اجتماعی و حمایت از مستضعفان عالم هرگز از مواضع خود کوتاه نیامده و هم واقعبین بوده و شرایط و امکانات را در نظر گرفته است. حاصل این موازنه، گامهای پیوسته و استوار به سوی اهداف بلندمدت انقلاب است بدون افتادن به ورطهی خیالپردازی یا عملزدگی. به تعبیر آیتالله خامنهای، «اصلاً بنبستی وجود ندارد در آرمانخواهیِ صحیح و واقعبینانه».[۱۸]
با توجه به این شش اصل عملی یعنی اتکا به فقه شیعه، امنیتمحوری و دشمنشناسی، مشارکت مردمسالارانه، پیشرفتخواهی علمی، نهادگرایی قانونمند و آرمانگرایی واقعبینانه میتوان دریافت که منطق عمل جمهوری اسلامی چگونه ترکیبی از دینمحوری، عقلانیت عملی، مردمباوری و آرمانخواهی است. این اصول عملی در تصمیمگیریهای کلان نظام (از سیاست خارجی و دفاعی تا فرهنگی و اقتصادی) بازتاب مییابد و جهت حرکت انقلاب را تعیین میکند.
- پیشفرضهای بنیادین در منطق عمل جمهوری اسلامی
افزون بر اصول عملی یادشده، رفتار و تصمیمات نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر یک سری پیشفرضها و باورهای کلان است که به منزلهی چارچوب ذهنی و فکری رهبران و کارگزاران آن عمل میکند. اهم این پیشفرضهای راهبردی عبارتاند از:
الف. امید به نصرت الهی و خوشبینی به آینده: فضای ذهنی و گفتمانی جمهوری اسلامی سرشار از امید به آینده و اعتماد به وعدههای الهی است. باور مشترک رهبران انقلاب آن است که «حق پیروز است» و اگر ملت ایران در راه خدا استقامت ورزد، نصرت الهی شامل حال او خواهد شد. امام خمینی(ره) با اتکا به همین ایمان، انقلاب را به پیروزی رساند و بارها فرمود که «خدا با ماست». آیتالله خامنهای نیز مکرر تأکید کردهاند که «آیندهی کشور و انقلاب اسلامی بسیار روشن است» و دشمن علیرغم همه خباثتها نتوانسته مانع پیشرفت ما شود.[۱۹]
ایشان اعتقاد دارند که خداوند اراده کرده ملت ایران را به درجات عالی برساند و بدخواهان را ناکام سازد . امیدواری یکی از پیش فرضهای تحلیل جدی در منطق رفتار نظام است؛ چنانکه رهبر انقلاب هشدار میدهند هر کس مردم را نسبت به آینده ناامید کند برای دشمن کار میکند.[۲۰]
از این منظر، در این چارچوب تحلیلی زمان به نفع جبههی حق و جمهوری اسلامی در حرکت است و در روند حاکم بر گذر زمان جمهوری اسلامی در حال پیشرفت و قدرت گرفتن است. برای نمونه، مقایسهی امروز با ۴۰ سال قبل نشان میدهد که جبههی استکبار به رهبری آمریکا و صهیونیسم در منطقهی غرب آسیا تضعیف شده، در حالی که گفتمان انقلاب اسلامی در دل ملتها نفوذ کرده است. آیتالله خامنهای با اشاره به فرو رفتن رژیم صهیونی در باتلاق بحرانها و نفرت روزافزون ملتها از آمریکا، اثبات حقانیت جبههی مقاومت را نوید بخش قطع شدن ریشهی رژیم صهیونی در آیندهای نه چندان دور به حول و قوهی الهی میدانند
پس یکی از پیشفرضهای مهم در تحلیل رفتار جمهوری اسلامی این است که آینده از آنِ اسلام و مستضعفین است و هر رویارویی با جبههی باطل، هرچه به تأخیر بیفتد به سود جبههی حق خواهد بود، چرا که قدرت ایمانی و آگاهی ملتها رشد مییابد. این خوشبینی البته با توکل و عمل فعال همراه است؛ یعنی امید به نصرت خداوند، توجیهکنندهی سستی و انفعال نیست بلکه موتور حرکت و تلاش مضاعف برای غلبه بر مشکلات بهشمار میرود.
ب. حفظ نظام؛ اوجب واجبات: در منظومهی فکری امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب، حفظ جمهوری اسلامی بالاترین تکلیف شرعی و ملی است. امام خمینی(ره) صراحتاً فرمودند: «حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر – ولو امام عصر (عج) باشد – اهمیتش بیشتر است.»[۲۱] این بیان ناظر به قاعدهای فقهی و عقلانی است که نظام اسلامی ظرف تحقق همه احکام و ارزشهای دینی است و اگر این ظرف آسیب ببیند یا از بین برود، دین خدا زمینگیر خواهد شد. ایشان تأکید داشتند اسلام ودیعه الهی برای تربیت و سعادت مردم است و حفظ این ودیعه بر همگان واجب عینی است
در نتیجه، هر کاری که به تضعیف یا سقوط نظام اسلامی بینجامد، بزرگترین گناه و خیانت تلقی میشود. این پیشفرض بنیادین، در تمامی تصمیمگیریها و رفتارهای کلان جمهوری اسلامی خود را نشان میدهد.
البته باید توجه داشت که مراد از حفظ نظام، نظامی است که ارزشهای اسلامی در آن حفظ شده باشد ، تاکید در این باره صرفا توجه ظاهرگرایانه نیست؛ یعنی نظام اسلامی وقتی حفظ میشود که به آرمانها و کارکردهای اصیل خود پایبند بماند. در عین حال، هر تهدیدی که اساس نظام را نشانه رود (چه امنیتی، چه فرهنگی یا اقتصادی) باید با تمام توان دفع گردد. این پیشفرض توضیح میدهد که چرا در منطق عمل جمهوری اسلامی، هنگام تزاحمها، بقای اصل نظام بر دیگر امور ترجیح داده میشود؛ زیرا نظام اسلامی بستر اجرای احکام الهی و تضمینکنندهی عزت و استقلال ملت است.
ج . انقلاب بهمثابه یک نظام انقلابی (ترکیب نظم و جوشش انقلابی): جمهوری اسلامی بر این باور است که انقلاب اسلامی در عین تشکیل حکومت و ساختار سیاسی، نباید روحیه و ارزشهای انقلابی خود را از دست بدهد. به تعبیر آیتالله خامنهای، جمهوری اسلامی یک «نظام انقلابی» است؛ یعنی نظامی دارای ساختار و ثبات سیاسی که همزمان جوشش و حرکت انقلابی در آن زنده است[۲۲]
این دیدگاه بر پایهی این پیشفرض شکل گرفته که انقلاب اسلامی یک فرایند مستمر تاریخی برای تحقق آرمانهای بلند است و با تشکیل دولت و مجلس و… پایان نیافته است. بنابراین، نظام برخاسته از انقلاب نباید به سرنوشت انقلابهای دیگر (که پس از مدتی دچار رکود و روزمرّگی شدند) دچار شود. انقلابی ماندن نظام از تأکیدات جدی رهبر انقلاب بوده است؛ ایشان بارها مسئولان را به حفظ روحیهی انقلابی و پرهیز از اشرافیگری و خستگی توصیه کردهاند.[۲۳]
ترکیب دوگانهی جمهوریت و اسلامیت، یا درآمیختن ولایت و فقاهت در قالب نظام جمهوری اسلامی، یک پدیدهی بدیع بود که نشان داد میتوان ثبات و پویایی، ساختار و آرمان، حرکت و نظم را توأمان داشت. نظریهی نظام انقلابی در بیانیهی گام دوم نیز مورد اشاره قرار گرفته است. طبق این نظریه، جمهوری اسلامی در ذات خود انقلابی است و به قول شهید بهشتی انقلاب ما هرگز درجا نمیزند. پیشفرض این رویکرد آن است که هرچند انقلاب، نظام سیاسی مستقر شدهای ایجاد کرده، اما دشمنی دشمنان، چالشهای نوظهور و رسالتهای جهانی انقلاب ایجاب میکند که حرکت انقلابی استمرار داشته باشد. به بیان دیگر، انقلاب اسلامی یک رویداد نقطهای نبود که در سال ۵۷ تمام شود، بلکه یک روند مداوم است که وارد مرحلهی تشکیل نظام، سپس دولت اسلامی، جامعهی اسلامی و نهایتاً تمدن نوین اسلامی میشود. جمهوری اسلامی خود را در میانهی این مسیر میبیند. از این رو انقلابیگری (به معنای پایبندی به اصول و ارزشهای اولیهی انقلاب و آمادگی برای فداکاری در راه آنها) یک ارزش مثبت در این نظام تلقی میشود. البته این انقلابیگری در چارچوب عقلانیت و نظم هدایت میشود تا نظام دچار هرجومرج نشود. خلاصه اینکه جمهوری اسلامی پیشفرض گرفته که برای رسیدن به آرمانها باید انقلابی ماند و اجازه نداد حرکت تکاملی انقلاب کند یا منحرف گردد.
د. درک روندی تحولات (فعلوانفعالات تدریجی نه حرکات دفعی): یکی دیگر از پیشفرضهای فکری جمهوری اسلامی آن است که پدیدههای اجتماعی و سیاسی را باید به صورت فرایندی و روندی فهم کرد، نه نقطهای و مقطعی. بر این اساس، عملکرد نظام را نیز باید در سیر زمان و روند تکاملی آن سنجید، نه در یک مقطع کوتاه یا یک رویداد منفرد. این نگرش ریشه در جهانبینی اسلامی دارد که تاریخ را عرصهی سنتهای الهی میداند و پیروزی حق بر باطل را نیازمند صبر و استقامت در یک روند تاریخی تلقی میکند. رهبران جمهوری اسلامی همواره مردم را به افق دید بلندمدت دعوت کردهاند. آیتالله خامنهای در بیانیهی گام دوم انقلاب، چهل سالگی انقلاب را نه پایان راه که آغاز یک مرحلهی جدید دانستند و تاکید کردند این انقلاب با حفظ آرمانهایش مسیر آینده را با قدرت بیشتری خواهد پیمود.
طبق این پیشفرض، نباید موفقیتها یا ناکامیهای کوتاهمدت را مطلقاً ملاک قضاوت دربارهی کل انقلاب قرار داد. مثلاً ممکن است در برههای مشکلات اقتصادی یا مدیریتی پدید آید، اما روند کلی حرکت انقلاب به سمت قویتر شدن کشور و حل تدریجی معضلات است. همین نگاه روندی بود که امام خمینی(ره) را وا میداشت از مردم بخواهد مقاومت کنند و بدانند انقلاب شان در میانهی راه است. از دید ایشان، انقلاب اسلامی جرقهای در امتداد نهضت انبیا است که ثمرات آن شاید در نسلهای بعد کاملاً آشکار شود؛ لذا مأمور به ادای تکلیف و حفظ مسیرند نه صرفاً کسب نتایج آنی. رهبر انقلاب نیز بارها بر جریان داشتن انقلاب در طول نسلها تاکید کرده و جوانان را ادامهدهندگان راه نسل اول انقلاب میدانند.
بدین ترتیب، فهم رفتار جمهوری اسلامی مستلزم درنظرگرفتن این نگاه فرایندی است. تصمیمات استراتژیک نظام مانند مقاومت در برابر آمریکا، پافشاری بر فناوری هستهای، حمایت از نهضتهای مقاومت منطقه ممکن است در کوتاهمدت هزینههایی داشته باشد، اما در منطق روندی، این اقدامات سرمایهگذاری برای آیندهی ملت ایران و امت اسلامی است. همانطور که استقلال و پیشرفت فعلی کشور حاصل سالها ایستادگی و مجاهدت تدریجی است، رسیدن به آرمان عدالت و تمدن نوین اسلامی نیز به صورت گامبهگام و نسلی انجام خواهد شد نه دفعتاً. این پیشفرض، جمهوری اسلامی را از تصمیمات هیجانی و زودگذر برحذر میدارد و به برنامهریزیهای بلندمدت تشویق میکند.
ه. وحدت هویت اسلامی و ایرانی: جمهوری اسلامی بر این پیش فرض تحلیلی تاکید دارد که هویت اسلامی مردم ایران با هویت ملی و ایرانی آنها آمیختگی جداییناپذیر دارد. برخلاف نگاه ملیگرایانهی افراطی یا جریانهایی که میان دیانت و ملیت تضاد میافکنند، گفتمان انقلاب اسلامی ایران افراد جامعه ایران را دارای دو بعد هویتی میداند که در طول هم و مکمل هم هستند نه در عرض هم. رهبر انقلاب صریحاً هویت ایرانی را جزئی جداییناپذیر از وجود مسلمان ایرانی برشمرده اما آن را در قالب هویت موسّع امت اسلامی بازتعریف میکنند.[۲۴] از منظر ایشان، هویت ملی و هویت امت اسلامی در تضاد با یکدیگر نیستند، بلکه عضویت در امت بزرگ اسلام نه تنها ملیت را نفی نمیکند بلکه به آن معنایی والاتر میبخشد. هر ایرانیِ مسلمان همزمان یک ایرانی است با ریشههای تاریخی و فرهنگی خود و جزئی از امت اسلامی است که گسترهای فراتر از مرزهای ایران دارد. در این دیدگاه، اسلام عنصر بنیادی هویت ایرانیان در بیش از هزار سال اخیر بوده و مؤلفههای ملی ایرانی (از زبان و ادبیات فارسی گرفته تا آداب و سنن ملی) نیز در چارچوب فرهنگ اسلامی بالیدهاند. بنابر پیشفرض نظام اسلامی، ملت ایران موحد و دینباور است و اسلام جزئی از گوهر ملیت ایرانی است. امام خمینی(ره) هم در دوران نهضت و هم پس از پیروزی انقلاب، به میراث فرهنگی ایران احترام میگذاشتند اما صراحتاً میفرمودند آنچه ملت ایران را متحد و سربلند کرده اسلام است. شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» گویای آن بود که هویت استقلالطلب ایرانی با هویت اسلامی پیوند خورده است. جمهوری اسلامی با همین رویکرد، تلاشهای جریانهای معاند را که میکوشیدند بین ایرانیت و اسلامیت مردم شکاف بیندازند، خنثی کرد. در واقع، امروز حتی مفهوم «تمدن نوین اسلامی» که رهبر انقلاب مطرح میکنند، تمدنی است که پیشگام آن تمدن اسلامی – ایرانی است که ملت ایران با تکیه بر فرهنگ غنی خود و تعالیم اسلام برای تحقق آن نقش ایفا میکند.
تأکید بر مشترکات هویت اسلامی و ایرانی باعث شده که جمهوری اسلامی هم از ارزشهای ملی چون غیرت ملی، استقلال وطن، وحدت سرزمینی و زبان فارسی پاسداری کند و هم ارزشهای اسلامی نظیر شعائر دینی، وحدت امت و اخوت ایمانی را ارج نهد. این پیشفرض نظری، پاسخ روشنی است به کسانی که دوگانهی دروغین «میهندوستی یا دینداری» را مطرح میکنند؛ در منطق انقلاب اسلامی، خدمت به ایران بدون اسلام معنایی ندارد و سربلندی اسلام نیز برای ایرانی مسلمان جز با اعتلای ایران ممکن نیست.
و. عدم تضاد امتگرایی با هویت ملی: مرتبط با نکتهی پیشین، جمهوری اسلامی بر یک پیشفرض اساسی دیگر نیز پای میفشارد و آن اینکه «امت واحدهی اسلامی» یک هویت گستردهتر است که هویتهای ملی را در بر میگیرد، بیآنکه آنها را نفی کند. برخلاف تبلیغات مخالفان که پیوند با امت اسلامی را به معنی انکار ملیت قلمداد میکنند، در اندیشهی امامین انقلاب، ایران اسلامی به عنوان جزئی از امت بزرگ پیامبر(ص)، هم از منافع ملی خود دفاع میکند و هم در اندیشهی اعتلای امت اسلامی است. آیتالله خامنهای توضیح میدهند که امت رقیب ملت ایران نیست، بلکه ظرف هویتی وسیعتری است که سرمایههای ملی را تکثیر میکند و آنها را در خط مقدم مقابله با استکبار قرار میدهد.[۲۵]
به بیان دیگر، هر ایرانی مسلمان با پیوستن به امت اسلامی، چیزی از ایرانیت خود را از دست نمیدهد بلکه با بهرهگیری از ظرفیت عظیم امت، در دفاع از وطن خود نیز قویتر میشود. این رویکرد را در هشت سال دفاع مقدس میتوان دید، در این جنگ انگیزههای دینی به کمک ایران آمد. بر همین اساس است که رهبر انقلاب تأکید دارند که در دعاهای ایشان، ارتقای شأن ملت ایران و عزت امت اسلامی همزمان طلب میشود و این دو در یک راستا هستند.
بنابراین پیشفرض مهم جمهوری اسلامی آن است که «ملیگرایی تنگنظرانه» که دیگر ملتهای مسلمان را بیگانه بپندارد، در نهایت به ضرر ایران است؛ همانگونه که «امتگرایی افراطی» که مصالح میهن را نادیده بگیرد نیز مردود است. راه صحیح، تعامل و تعادل بین این دو بعد هویتی است. در جهانبینی انقلاب اسلامی، ایران اسلامی باید پیشگام امت اسلامی باشد و پرچم وحدت مسلمانان را بلند کند و از سوی دیگر این امت واحده پشتیبان ملت ایران در رویارویی با دشمنان مشترک (خصوصاً نظام سلطهی غربی) است. این پیشفرض جهتدهندهی رفتار ایران در سیاست خارجی نیز بوده است؛ بدین معنا که حمایت از امت اسلامی و ملتهای مسلمان (مثلاً در قضیهی فلسطین) نه تنها یک وظیفهی دینی شمرده میشود بلکه دارای منطق راهبردی برای منافع ملی ایران است. به طور خلاصه، جمهوری اسلامی معتقد است مرزهای عقیدتی اسلام فراتر از مرزهای جغرافیایی است، اما این گسترهی فراگیر به هر ملت هویت و نیرو میبخشد و تضادی با میهندوستی ندارد.
با در نظر داشتن این شش پیشفرض (امید به نصرت الهی، لزوم حفظ نظام به عنوان اوجب واجبات، ماهیت انقلابی نظام، روندی دیدن تحولات، وحدت هویت ایرانی-اسلامی و عدم تزاحم بین گرایش امتی و ملی)، بهتر میتوان جهتگیریهای کلی جمهوری اسلامی را فهم کرد. این پیشفرضها به مثابه چارچوب ذهنی تصمیمسازان عمل میکنند و خطوط قرمز و اولویتهای حرکت نظام را مشخص میسازند.
- مبانی نظری و ارزشی منطق عمل جمهوری اسلامی
منطق عملی جمهوری اسلامی علاوه بر اصول و پیشفرضهای ذکر شده، بر یک سلسله مبانی نظری و ارزشهای بنیادین استوار است که ریشه در اسلام ناب و اندیشههای امامین انقلاب دارد. اهم این مبانی عبارتاند از:
الف. اسلام ناب محمدی (ص) بهعنوان پایهی فکری: جمهوری اسلامی خود را متعهد به اسلام ناب محمدی (ص) میداند؛ یعنی تفسیر اصیل، جامع و پویایی از اسلام که عاری از تحجر و انحراف است. امام خمینی(ره) اصطلاح «اسلام ناب محمدی» را در مقابل «اسلام آمریکایی» رایج ساخت تا مرز میان اسلام حقیقی و برداشتهای سازشکارانه یا متحجرانه را روشن کند.[۲۶] اسلام ناب از دید امام خمینی(ره)، اسلام عدالتخواه و طرفدار پابرهنگان است، اسلامی که در برابر ظلم و استکبار بیتفاوت نیست. انقلاب اسلامی ایران بر اساس همین قرائت از اسلام شکل گرفت؛ قرائتی که «شعار عدالت بر پیشانی آن میدرخشید» و در برابر نظامهای سلطه ایستادگی میکرد. مبنای نظری جمهوری اسلامی آن است که اسلام صرفاً مجموعهای از مناسک فردی نیست، بلکه دین حکومت و اداره جامعه است؛ همان اسلامی که پیامبر اکرم(ص) در مدینه مبنای بنای حکومت قرار داد و امام علی(ع) برای اقامهی عدالت اجتماعی بر اساس آن جنگید. اعتقاد به حاکمیت اسلام بر همه شئون زندگی، جوهرهی نظریهی ولایتفقیه است. امام خمینی(ره) با تکیه بر فقه سیاسی شیعه، ولایتفقیه جامعالشرایط را تداوم ولایت معصومین در عصر غیبت دانستند تا اسلام بتواند حاکمیت یابد. بنابراین منطق عمل جمهوری اسلامی قبل از هر چیز بر این باور است که «دین از سیاست جدا نیست» و تنها از طریق استقرار حکومت اسلامی میتوان احکام اجتماعی و سیاسی اسلام (از قبیل عدالت اقتصادی، دفاع از مظلوم، مبارزه با طاغوت، امر به معروف و نهی از منکر در عرصهی عمومی و…) را پیاده کرد.
همچنین اخلاق اسلامی و ارزشهای معنوی باید در ارکان حکومت جاری باشد؛ به عنوان مثال، سادهزیستی مسئولان، مبارزه با فساد، خدمت صادقانه به خلق، امانتداری و… همه ریشه در مبانی اسلامی دارند. رهبر انقلاب تصریح کردهاند که «ما مردمسالاری را جدا و بیگانه از معنویت و دین بهکار نبستیم، بلکه برخاسته از دین و معنویت در کشور مستقر کردیم».[۲۷] مکتب اهلبیت(ع) و معارف قرآنی ستونهای فکری نظام بهشمار میروند و جمهوری اسلامی در تبیین سیاستهای خود به آموزههای اسلامی استناد میکند؛ مثلاً اصل «نه ظلم کن و نه زیر بار ظلم برو» در سیاست خارجی، یا اصل برادری و مساوات در سیاست داخلی، یا اصول کرامت انسانی و آزادی بشر که بهصراحت در قرآن و نهجالبلاغه آمدهاند. خلاصه آنکه اسلام ناب محمدی چراغ راهنمای جمهوری اسلامی است و هرگونه انحراف از این مبنا چه به شکل التقاط با ایسمهای بیگانه و چه به شکل جمود و تحجر از دید رهبران انقلاب مردود و خطرناک شمرده شده است.
ب. اتکا به مکتب امام خمینی(ره): بنیانگذار جمهوری اسلامی با اندیشه و عمل خود مکتبی سیاسی بنا نهاد که تا امروز چراغ راه انقلاب بوده است. مکتب امام خمینی (ره) شامل مجموعهی اصول و ارزشهایی است که امام در نظر و عمل بر آنها پای فشرد؛ از جمله: دفاع از مستضعفین، استکبارستیزی، حمایت از وحدت مسلمانان، پاسداشت کرامت انسانها، مردمباوری، عدالتخواهی، استقلالطلبی و…[۲۸]
آیتالله خامنهای تصریح کردهاند که اصول امام همان اصول اسلام است و «عدالت امام، عدالت اسلامی است؛ مردمسالاری امام، مردمسالاری اسلامی است.»[۲۹]ایشان یکی از خطوط اصلی مکتب سیاسی امام را اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم و کرامت و ارادهی انسان برشمردهاند. از سوی دیگر، ولایتفقیه بهعنوان سازوکار حکمرانی در اندیشهی امام، قلب این مکتب است که پیوند دین و مردم را میسر ساخت.
ارکان مکتب امام خمینی (ره)
رهبر انقلاب در تبیین اصول خط امام، بر معنویت و اخلاق، عقلانیت و عدالت به عنوان سه رکن تاکید نمودهاند و هرگونه انحراف از این مسیر را فاصله گرفتن از مکتب امام دانستهاند. بنابراین جمهوری اسلامی وفاداری به مکتب امام خمینی(ره) را ضامن بقای خود میشمارد. امام خامنهای نیز خود را «طلبهی کوچک مکتب امام» میخوانند و تصریح میکنند هرچه از برکت این انقلاب داریم به خاطر هدایتهای آن عبد صالح خداست. در سیاست خارجی، راه امام معیار است (مثلاً عدم سازش با آمریکا تا وقتی خوی استکباری دارد)؛ در سیاست داخلی راه امام فصلالخطاب است (مثلاً حمایت از محرومان، پرهیز از اشرافیگری). یکی از تجلیات پایبندی به مکتب امام، توجه به ارزشهای انقلاب اسلامی است که شعارهای محوری امام و مردم در آن زمان بود. استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی چکیدهی این ارزشها است که جمهوری اسلامی آن را همواره نصبالعین داشته است. استقلال یعنی مقابله با سلطهی بیگانگان چنانکه امام شعار «نه شرقی نه غربی» داد و امروز پس از سالها جمهوری اسلامی خود را مستقلترین کشور منطقه میداند که زیر بار قلدران جهانی نرفته است.
حفظ یاد و نام امام خمینی(ره)، عمل به توصیههای او و پیروی از «خط امام» همگی در راستای همین مبنای نظری است. خط امام صرفاً یک شعار تاریخی نیست، بلکه منشوری برای عمل است که توسط آیتالله خامنهای به عنوان جانشین شایستهی امام استمرار یافته است.
ج. ارزشهای انقلاب اسلامی و شعارهای محوری آن: دیگر بنیان بنیادین منطق عمل جمهوری اسلامی، ارزشهای برآمده از انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی را نباید محدود به سرنگونی رژیم پهلوی دانست. بلکه این انقلاب شکوهمند حرکتی ارزشی بود و شعارهایی که مردم در جریان انقلاب سر دادند، بازتابدهندهی عمیقترین خواستههای آنان و مبانی فکری انقلاب بود. استقلال، آزادی، عدالت، اخلاق، سادهزیستی، حمایت از مستضعفین، نفی ظلم و استعمار، وحدت اسلامی، جمهوری اسلامی و امثال آن جزو همین ارزشهاست.
ارزشهای اساسی و بنیادین انقلاب اسلامی
در میان همه این ارزشهای انقلاب پر تکرار ترین و عمومی شده ترین ارزشها که بنیاد ارزشهای انقلاب را نمایندگی میکند همین شعار همگانی: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود. نظم سیاسی برآمده از انقلاب خود را موظف به تلاش حداکثری برای تحقق این ارزشهای بنیادین میداند. به عنوان مثال، استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی یک ارزش بنیادی است؛ ایران در رژیم گذشته به عنوان مهرهی بلوک غرب، فاقد ارادهی مستقل بود اما انقلاب اسلامی این وضعیت را دگرگون کرد. اکنون پس از دههها تحریم و فشار، جمهوری اسلامی به استقلال در حوزههای حساسی چون صنایع دفاعی، فناوری صلحآمیز هستهای، سیاستگذاریهای داخلی و منطقهای افتخار میکند.
آزادی ارزش دیگری است که جمهوری اسلامی برای آن هزینههای سنگین داده است؛ از آزادی ملت در تعیین سرنوشت خویش از طریق انتخابات تا آزادی در بیان و مشارکت سیاسی، هر چند دشمنان با تبلیغات سعی در وارونهنمایی داشتهاند. همچنین عدالت اجتماعی و رسیدگی به محرومان، روح قانون اساسی و سیاستهای کلان نظام است و هرچند تحقق کامل عدالت هنوز فاصله دارد . امری که رهبری صریحاً اذعان کردهاند اما حرکت به سمت کاهش فاصلهی طبقاتی، فقرزدایی، توسعهی مناطق محروم و استقرار عدالت قضایی همواره جزو اولویتها بوده است. ارزشهای اخلاقی و معنوی نیز از همان ابتدا مورد تاکید امام و انقلاب بود؛ از حجاب و عفاف در جامعه تا تربیت قرآنی جوانان و مبارزه با ابتذال فرهنگی. به گواهی تاریخ، کمتر انقلابی مانند انقلاب اسلامی ایران پیدا میشود که از آغاز به اخلاق و معنویت توجه کرده باشد. جمهوری اسلامی در سیاستهای فرهنگی خود ترویج فضایل اخلاقی و مقابله با تهاجم فرهنگی بیگانه را دنبال کرده است. استکبارستیزی و حمایت از مظلومان جهان (به ویژه فلسطین) نیز از ارزشهای کلیدی انقلاب است که برآمده از تعالیم اسلامی دربارهی ظلمستیزی است. ایران پس از انقلاب علناً در برابر نظام سلطهی جهانی قد علم کرد و از ملت فلسطین، لبنان، بوسنی، افغانستان و عراق در مقاطع مختلف حمایت نمود. این ارزشِ دفاع از مستضعفین عالم تاثیر راهبردی بر منافع ملی ایران داشته و تبدیل به عامل عزت و محبوبیت جمهوری اسلامی در میان ملتهای مسلمان شده است
به طور خلاصه، منظومهی ارزشی که انقلاب اسلامی عرضه کرد، همچنان قطبنمای نظام در عرصههای گوناگون است. افت و خیزهای تاکتیکی هرگز سبب نشده که اصول ارزشی فراموش شود؛ برای نمونه، حتی هنگام مذاکرهی سیاسی با قدرتها، مذاکرهکنندگان ایرانی طبق خط قرمز عزت و استقلال حرکت کردهاند و حاضر به پذیرش تحمیل زورگویانه نشدهاند. یا در مسائل توسعه، همواره تلاش شده پیشرفت همراه با عدالت مدنظر باشد. اگر کاستیای در تحقق برخی ارزشها مشهود است (نظیر فساد اداری یا مشکلات معیشتی مردم)، نظام خود نخستین منتقد آن بوده و در پی چارهجویی برآمده است، چرا که این مشکلات را در تضاد با ارزشهای انقلاب میبیند. به تعبیر رهبر انقلاب، فاصلهی میان بایدها و واقعیتها وجدانهای آرمانخواه را میآزارد اما طیشدنی است و با کوشش نسل جوان مؤمن این فاصله روزبهروز کم خواهد شد.
در جمعبندی این بخش میتوان گفت اسلام ناب محمدی روح فکری نظام، مکتب امام خمینی(ره) چارچوب راهبردی آن و ارزشهای انقلاب اسلامی اهداف کلان حرکت آن را تشکیل میدهند. جمهوری اسلامی از این مبانی نظری نیرو و مشروعیت میگیرد و هر زمان نیاز به بازخوانی مسیر باشد، به این منابع اصیل رجوع میکند. به طور مثال بیانیهی گام دوم در چهلمین سالگرد انقلاب، در حقیقت مانیفستی برای آینده بر اساس همین مبانی بود که رهبر انقلاب تدوین و ابلاغ کردند.
در آن بیانیه نیز بار دیگر بر علم، معنویت، اقتصاد مقاومتی، عدالت، مبارزه با فساد، استقلال، آزادی و عزت ملی تأکید شد که همگی از ارزشهای اولیهی انقلاباند. این استمرار بر اصول، خود گواهی است بر ثبات قدم جمهوری اسلامی در منطق و مبانی خویش.
فرجام سخن
با نگاهی جامع به آنچه گذشت، میتوان پاسخ پرسش اصلی را چنین جمعبندی کرد: منطق عمل جمهوری اسلامی ایران منطقی است برآمده از تعالیم اسلام ناب و تجربهی انقلاب اسلامی که دینمحوری، عقلانیت، مردمسالاری، عدالتطلبی و استقلالخواهی را توأمان در خود دارد. این منطق، در عرصهی عمل با اصول راهبردی نظیر پایبندی به فقه و شریعت، توجه به امنیت و دشمنشناسی، مشارکت مردم، پیشرفت علمی، قانونمندی و آرمانخواهی واقعبینانه هدایت میشود و بر پیشفرضهای عمیق اعتقادی و هویتی استوار است؛ پیشفرضهایی چون ایمان به آیندهی روشن به مدد الهی، اولویت حفظ نظام اسلامی، ماهیت انقلابی و فرآیندی انقلاب، یگانگی هویت ایرانی-اسلامی و عدم تعارض امت و ملت. در پرتوی این منطق، جمهوری اسلامی طی بیش از چهار دهه توانسته است علیرغم انواع دشمنیها و موانع، دستاوردهای مهمی در زمینههای مختلف کسب کند: ثبات سیاسی و تمامیت ارضی خود را حفظ کرده، مردمسالاری دینی را نهادینه ساخته، در علوم و صنایع راهبردی به خودکفایی نسبی رسیده، نفوذ معنوی خود را در جهان اسلام گسترش داده و به الگویی الهامبخش برای نهضتهای آزادیبخش بدل شده است.
البته این مسیر خالی از نشیب و چالش نبوده و جمهوری اسلامی با مشکلات داخلی و خارجی متعددی مواجه شده است. لکن منطق بنیادین انقلاب همواره چون قطبنما مسیر را نشان داده و مانع انحراف از آرمانها شده است. اگر کاستیهایی وجود دارد که دارد علاج آنها نیز در چارچوب همین منطق عملی قابل رفع است؛ مثلا مبارزه با فساد یا تلاش برای عدالت بیشتر، با تکیه بر ارزشهای اسلامی و خواست مردمی در حال پیگیری است. به بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی حرف و منطق نویی در دنیا ارائه کرد و در مقابل حرف غیرمنطقی تسلیم نشد
این منطق نو، همان امتزاج جمهوریت و اسلامیت بود که بدیلی برای دوگانهی سکولاریسم غربی و حکومت استبدادی سنتی شمرده میشد. امروز پس از گذشت سالها، علیرغم تمام تهاجمها و فشارها، جمهوری اسلامی به عنوان «مقتدر مظلوم» در منطقه حضور دارد؛ مقتدر از حیث دستیابی به قدرت تعیینکننده و مظلوم از حیث آماج بودن تبلیغات و دشمنیها. منطق عملی این نظام ایجاب میکند که چرایی ماندن و چگونگی ماندن خود را همواره مورد توجه قرار دهد، یعنی هم در پاسداری از علل وجودی خویش (دین و مردم) بکوشد و هم در بهبود روشهای ماندگاری (کارآمدی و عدالت) تلاش کند.
در پایان، میتوان گفت جمهوری اسلامی در منطق رفتاری خود آمیزهای از آرمانخواهی و واقعبینی، دینمداری و مردمسالاری، استقلالطلبی و تعاملباوری را به نمایش گذاشته است. این منطق برخاسته از اندیشههای امام خمینی(ره) و سیرهی عملی رهبر معظم انقلاب است که هر دو بر اصول تغییرناپذیر اسلام و انعطاف در روشها برای رسیدن به مقصود تأکید داشتهاند. اگر بخواهیم با عبارات امام خمینی(ره) نتیجهگیری کنیم، باید بگوییم جمهوری اسلامی بر آن است که «نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» از اسلام ناب محمدی تبعیت کند و در عین حال «میزان رأی ملت» را در ادارهی کشور ملاک قرار دهد. چنین ترکیبی، راز پایداری و موفقیت نسبی جمهوری اسلامی تاکنون بوده است و انشاءالله در آینده نیز خواهد بود، چرا که مطابق وعدهی الهی اگر یاری دین خدا را هدف قرار دهد، یاری و نصرت خداوند نیز شامل حالش خواهد شد.
[۱] . بیانات در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۲
[۲] . بیانات در تاریخ ۱۳۷۹/۹/۱۲
[۳] . صحیفه امام ، ج۳، ص ۵۱۴-۵۱۵
[۴] . بیانات در تاریخ ۱۳۹۰/۰۶/۱۷
[۵] . بیانات در تاریخ ۱۳۸۵/۰۳/۱۴
[۶] . بیانات در تاریخ ۱۳۸۵/۰۳/۱۴
[۷] . بیانات در تاریخ ۱۳۹۸/۱۰/۱۸
[۸] . بیانیه گام دوم در تاریخ ۱۳۹۷/۱۱/۲۲
[۹] . بیانات در تاریخ ۱۳۹۶/۱۰/۱۹
[۱۰] . صحیفه امام، ج۴، ص ۴۷۹
[۱۱] . بیانات در تاریخ ۱۳۹۹/۱۱/۲۹
[۱۲] . بیانات در تاریخ ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
[۱۳] . رجوع شود به فیش های کلیدواژه «اقتدار علمی» در پایگاه اینترنتی حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب:
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1158
[۱۴] . رجوع شود به فیش های کلیدواژه « العلم سلطان» در پایگاه اینترنتی حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب:
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=7711
[۱۵] . بیانات در تاریخ بیانات در تاریخ ۱۳۸۱/۰۹/۰۱
[۱۶] . بیانات در تاریخ ۱۳۸۵/۰۳/۱۴
[۱۷] . بیانات در تاریخ ۱۳۹۲/۰۵/۰۶
[۱۸] . بیانات در تاریخ ۱۳۹۲/۰۵/۰۶
[۱۹] . برای مثال بیانات در تاریخ ۱۴۰۳/۰۱/۰۱ و صحیفه امام، ج ۹، ص:۴۱۲ و ۴۱۳
[۲۰] . بیانات در تاریخ ۱۴۰۱/۰۳/۲۲
[۲۱] . صحیفه امام خمینی، جلد ۱۵ ، صفحه ۳۶۵
[۲۲] . رجوع شود به بیانیه گام دوم رهبر معظم انقلاب اسلامی
[۲۳] . رجوع شود به فیش های کلیدواژه « انقلابیگری» در پایگاه اینترنتی حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب:
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1803
[۲۴] . بیانات در تاریخ ۱۴۰۳/۰۶/۲۶
[۲۵] . بیانات در تاریخ ۱۴۰۳/۰۶/۲۶
[۲۶] . صحیفه امام خمینی، جلد ۲۱ ، صفحه ۱۲۰
[۲۷] . بیانات در تاریخ ۱۳۸۲/۱۱/۲۴
[۲۸] . رجوع شود به فیش های کلیدواژه « اصول امام خمینی » در پایگاه اینترنتی حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب:
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=5178
[۲۹] . بیانات در تاریخ ۱۳۸۱/۰۳/۱۴
مرکز مطالعات راهبردی خبرگزاری تسنیم