همسر شهید »حاج رمضان« در گفت‌وگو با ابنا: در محضر رهبر انقلاب سراپاگوش بود/ سفارش‌های شهید ایزدی در نامه به فرزندانش + تصاویر

همسر شهید ایزدی (حاج رمضان) گفت: شهید ایزدی همیشه سفارش می‌کرد که فرزندانش در جمهوری اسلامی ایران، زیر پرچم ولایت فقیه زندگی کنند و می‌گفت: «جانم فدای وجود مبارک ایشان».

به گزارش  ابنا ـ «شهید حاج محمدسعید ایزدی»، با اسم جهادی «حاج رمضان» متولد سال ۱۳۴۳ در شهرستان سنقر و کلیایی، از نیروهای متعهد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که از سال‌های آغازین دفاع مقدس در عملیات‌های مهم حضور داشت.

وی از سال ۱۳۶۲ در جبهه لبنان و فلسطین فعالیت خود را آغاز کرد و بعدها مسئولیت پشتیبانی و طراحی در محور مقاومت را بر عهده گرفت. این شهید والامقام طی دو دهه گذشته نقشی کلیدی در پشتیبانی از جبهه‌های مقاومت ایفا کرد و علی‌رغم تلاش‌های متعدد رژیم صهیونیستی برای ترور او، همواره از این توطئه‌ها جان سالم به در برد. حاج رمضان سرانجام در ۳۱ خردادماه امسال در استان قم به دست عوامل رژیم صهیونیستی ترور و به شهادت رسید.

رژیم صهیونیستی، ترور حاج رمضان را «نقطه عطفی در نبرد از طوفان‌الاقصی تا امروز» توصیف کرد؛ اما یار دیرین حاج قاسم سلیمانی با شهادت خود بار دیگر جبهه مقاومت را زنده‌تر از همیشه کرد.

حاج رمضان در بخشی از وصیت‌نامه خود نوشته بود: «پس از شهادتم به فکر انتقام من نباشید، زیرا در زمان حیاتم بارها انتقام خود را از دشمن صهیونیستی گرفته‌ام.»

حاج رمضان در تقویت زیرساخت‌های مقاومت فلسطین؛ از تونل‌ها تا پهپادها، از سامانه‌های موشکی تا خطوط ارتباطی پیشرفته؛ نقش محوری داشت. او همان فرماندهی بود که همیشه پیش از نیاز، خود در کنارشان ایستاده بود. فناوری را می‌آورد، منابع را می‌فرستاد، طرح‌ها را می‌ساخت و اراده را در دل خسته‌ترین مبارزان تزریق می‌کرد.

همسر شهید محمد سعید ایزدی در گفت‌وگو با خبرگزاری ابنا شخصیت و زندگی این شهید والامقام را روایت کرده است:

لطفا از روزهای ابتدایی آشنایی‌تان با شهید ایزدی و دلیل انتخاب ایشان به‌عنوان همسرتان برای ما بگویید.

در خانواده‌ای دلسوز و سرشار از محبت محمد و آل محمد (صلوات‌الله‌علیهم) به دنیا آمدم و  پرورش یافتم. چشم‌هایم در کنار مقام بانوی عزیز امام حسین، حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) به جهان باز شد.

وقتی دشمن صهیونیستی در جنگ تموز سال ۲۰۰۶ به لبنان حمله کرد. با خانواده‌ام لحظه‌به‌لحظه اخبار را دنبال می‌کردیم و همیشه منتظر سخنان سیدحسن نصرالله بودیم تا از او نیرو و امید بگیریم.

در همان دوران با خود فکر می‌کردم چگونه می‌توانم  به اسلام و خط مقاومت خدمت کنم و در مسیر جهاد قدم بگذارم. از این رو تصمیم گرفتم به گروه خواهران داوطلبی که در خدمت خانواده‌های لبنانی آواره بودند، بپیوندم.

با وجود تجربه کم، با شجاعت به مرکز تدارکات رفتم؛ هرچند فاصله زیادی با محل زندگی‌مان داشت. در ابتدا به خاطر سن و شرایط کمی تجربه، اجازه مشارکت و همکاری به من ندادند، اما با اصرار، خواهش و گریه و التماس، سرانجام پذیرفتند.

چند روز بعد به بخش آماده‌سازی دارو، مواد ضدعفونی، گاز و پنبه برای مجروحان منتقل شدم تا به مجاهدان خدمتی کرده باشم. در آن روزها منتظر اعلام پیروزی از سوی سیدحسن نصرالله بودیم، و  خدا را شکر ما آن پیروزی بزرگ را به چشم دیدیم.

مدتی گذشت و من  تماسی از مرکز دریافت کردم که کارتی به نام من برای مراسم پیروزی و تقدیر از مشارکت‌کنندگان آماده شده است. محل برگزاری در مسیر فرودگاه دمشق بود. وقتی رسیدم، کارت تقدیر را به نام خودم از طرف سیدحسن نصرالله (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) دبیرکل حزب‌الله، دریافت کردم.

به‌عنوان بانوی جوان مجاهد بسیار جوان، غرق در شادی و افتخار بودم و دلبستگی‌ام به راه مقاومت هر روز بیشتر می‌شد، تا جایی که عاشق این مسیر شدم.

پس از جنگ ۳۳ روزه و تمام خاطرات و وقایع تلخ و شیرین آن،  داستان من با حاج رمضان آغاز شد؛ زمانی که ایشان از من خواستگاری کرد. من در ابتدا نمی‌دانستم ایشان چه کسی است و چه شخصیت و مسئولیتی دارد.همسر شهید «حاج رمضان» در گفت‌وگو با ابنا: در محضر رهبر انقلاب سراپاگوش بود/ در نامه‌هایش فرزندانمان را به نماز و حجاب سفارش می‌کرد+ تصاویر

از این رو مدت‌ها این  ازدواج را نمی‌پذیرفتم تا اینکه برخی دوستان پیشنهاد دادند که با او دیدار کنم و سپس تصمیم بگیرم.

در نخستین دیدار حاج رمضان گفت: «کار من خط قرمز است و تکلیف شرعی‌ام اجازه نمی‌دهد درباره‌اش سخن بگویم.» اما برای اطمینان قلبت بدان که من سرباز کوچکی هستم در خدمت امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) و «سیدحسن نصرالله». این جمله نقطه ضعف من بود، و پس از آن قرار گذاشتیم خانواده‌ای بر محور صاحب‌الزمان (عجل‌الله‌فرجه) و در نصرت مظلومان تشکیل دهیم و از گفتن حق نهراسیم.

از ویژگی‌های شهید حاج رمضان و خاطراتی که از ایشان به یاد دارید برای ما بگویید.

حاج رمضان بار سنگینی از رنج ملت‌های مظلوم را بر دوش داشت، وقتی در اخبار، رنج  کودکان گرسنه در جهان، به ویژه کودکان غزه را می‌دید بسیار می‌گریست و به فرزندانش سفارش می‌کرد قدر نعمت‌ها را بدانند و اسراف نکنند و نسبت به دیگران احساس مسئولیت داشته باشند.

حاج رمضان همیشه به خدا و به سخنان امام خامنه‌ای(حفظه الله)  یقین داشت و می‌گفت؛ «من مطمئنم پیروزی از آنِ ملت‌های مظلوم است.»

دو سال پیش عملیات طوفان الاقصی آغاز شد و مسلما حاج رمضان بیش از هر زمان دیگری مشغله داشتند. نظر ایشان در خصوص این عملیات و مسئله فلسطین که ایشان مسئول پرونده فلسطین در سپاه قدس بودند، چه بود؟

در مورد عملیات «طوفان الاقصی» می‌گفت: «این عملیات  به لطف خدا و اراده‌ی ملت مظلوم و مقاوم فلسطین دستاوردهای بزرگی داشته است». «این نبرد میان حق و باطل است؛ چگونه می‌توانیم یاور حق نباشیم؟ این همان راه امام حسین (علیه السلام) است و امروز راه صاحب‌الزمان (عج) نیز همین است.»

زحمات و تلاش های حاج رمضان برای موضوع فلسطین تا حدی بود که صهیونیست‌ها خود اعتراف کردند که شهادت «شهید ایزدی» برایشان سنگین بوده است، و این مایه‌ی افتخار برای ما و همه‌ی آزادگان جهان است.

شهید ایزدی با اراده‌ی پولادین ملت فلسطین، پیروزی‌های بزرگی آفرید و ایشان همیشه می گفت؛ امروز نبرد ما برای تکه‌ای از زمین نیست، بلکه نبرد میان حق و باطل است.

.

همسر شهید «حاج رمضان» در گفت‌وگو با ابنا: در محضر رهبر انقلاب سراپاگوش بود/ در نامه‌هایش فرزندانمان را به نماز و حجاب سفارش می‌کرد+ تصاویر

یکی از دوستان نزدیک شهید ایزدی، شهید سلیمانی بود. رابطه شهید حاج رمضان و شهید سلیمانی چگونه بود؟

رابطه‌ی شهید ایزدی با شهید سلیمانی بسیار عمیق بود؛ ایشان عشق وصف‌ناپذیری به سردار سلیمانی داشت و می‌گفت: «من سرباز کوچکی در خدمت حاج قاسم هستم». شهید سلیمانی واسطه ازدواج ما بود و او را به این امر تشویق کرد تا فرزندانی داشته باشد که نام و مسیرش را ادامه دهند.

وقتی محمدحسین و فاطمه معصومه به دنیا آمدند، شهید سلیمانی بسیار خوشحال شد و گفت: «اکنون دلم آرام گرفت».

شهید حاج رمضان به گفته نزدیکان و دوستانشان ویژگی برجسته‌ای داشت و آن تبعیت کامل از رهبر معظم انقلاب بود؛ در خصوص رابطه ایشان با رهبری و دیدارهایشان بگویید.

هر بار که با امام خامنه‌ای(حفظه الله) دیدار می‌کرد، با شادی و نوری در چشمانش به خانه بازمی‌گشت. روزی از او پرسیدم: وقتی با امام خامنه‌ای دیدار می‌کنی، چه می‌پرسی؟ لبخند زد و گفت: «مگر می‌شود وقت را با پرسش از ایشان تلف کنم؟ فقط گوش می‌دهم، سراپا توجه می‌شوم و حتی یک حرف نمی‌زنم. من آنجا هستم تا بشنوم، نه اینکه بگویم.»

شهید ایزدی همیشه سفارش می‌کرد که فرزندانش در جمهوری اسلامی ایران، زیر پرچم  ولایت فقیه زندگی کنند و می‌گفت: «جانم فدای وجود مبارک ایشان».

همسر شهید «حاج رمضان» در گفت‌وگو با ابنا: در محضر رهبر انقلاب سراپاگوش بود/ در نامه‌هایش فرزندانمان را به نماز و حجاب سفارش می‌کرد+ تصاویر

با وجود شرایط و ماموریت های ویژه شهید در غیاب ایشان رابطه او با فرزندانش چگونه بود؟

در ایامی که شهید در ماموریت بودند به لحاظ مسائل امنیتی راه ارتباطی ما با ایشان از طریق نامه بود، ایشان در آن دوران برای من و فرزندانشان نامه می‌فرستادند و در آن نامه بچه‌ها را به نماز و درس خواندن و رعایت حجاب دعوت می‌کردند.

ایشان در نامه‌هایشان برای بچه‌ها اظهار دل‌تنگی داشتند و می‌گفتند: من برای شما و خواهران و برادرت و مادر دائما دعا می‌کنم که سلامت و در تمام مراحل زندگی موفق باشید. در یکی از نامه‌ها برای دخترم نوشتند کاش می‌شد عکس دل مشتاق و سوزان خودم را برای شما می‌فرستادم…

در نامه به پسرم نوشتند: تو در غیاب من مرد خانه هستی و باید حامی و پشتیبان خواهرانت باشی. به درس‌هایت توجه کن و به حرف مادرت گوش بده…

همسر شهید «حاج رمضان» در گفت‌وگو با ابنا: در محضر رهبر انقلاب سراپاگوش بود/ در نامه‌هایش فرزندانمان را به نماز و حجاب سفارش می‌کرد+ تصاویر

برای دخترم در نامه ای نوشتند که عذر می‌خواهم که نتوانستم در جشن تکلیف شرعی شما حضور داشته باشم، اما شما من را دعا کن و خوشحالم کردی که عکس تکلیف های درسی‌ات را برای من فرستادی به حرف مادرت گوش بده و به خواهران بزرگترت احترام بگذار..

اگر در پایان حرف و نکته‌ای دارید بفرمایید.

در خصوص دیدار با رهبر انقلاب اسلامی افسوس که تاکنون توفیق دیدار با ایشان را پیدا نکردم، اما به امید دیدار با ایشان هستیم تا دل‌های خسته‌مان از فراق محبوب، شفا یابد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 + 15 =