علی لاریجانی روز سهشنبه در ریاض با محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان، و خالد بنسلمان، وزیر دفاع این کشور، دیدار داشت. پس از پایان سفر، دفتر لاریجانی گزارشی از جزئیات مذاکرات او منتشر کرد. طبق اطلاعیه دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، مهمترین محورهای گفتوگو شامل مسائل راهبردی منطقه و وضعیت کشورهای اسلامی بود. در این نشست، لاریجانی و ولیعهد سعودی درباره آینده تحولات منطقه به تبادل نظر پرداختند. همچنین توسعه همکاریهای اقتصادی میان ایران و عربستان مورد بررسی قرار گرفت که از جمله آن میتوان به رفع مشکلات تجار و سرمایهگذاریهای مشترک اشاره کرد. خالد بنسلمان نیز پس از دیدار با لاریجانی در شبکه ایکس نوشت: «در گفتوگو با دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، روابط دوجانبه و مجموعهای از مسائل مهم منطقهای و تحولات مرتبط با امنیت و ثبات را بررسی کردیم».
اهمیت این سفر در آن است که منطقه غرب آسیا درگیر دگرگونیهای حساس امنیتی است. حمله اخیر رژیم صهیونیستی به قطر، راهبرد آشکار تلآویو برای سیطره بر کل منطقه را برملا کرد. اگرچه بیانیه نهایی اجلاس سران کشورهای اسلامی و اتحادیه عرب در دوحه به اقدام عملی در برابر اسرائیل نپرداخت، اما تهدیدات فزاینده این رژیم بهگونهای است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. ایران که پرچمدار جبهه مقاومت و تازه از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل و آمریکا عبور کرده، ظرفیت مهمی برای مهار بلندپروازیهای نتانیاهو دارد. امروز، کشورهای منطقه بیش از پیش دریافتهاند که تهدید اصلی، رژیم صهیونیستی است و در این میان، عربستان میتواند بهعنوان یکی از قدرتهای اثرگذار، نقشی محوری در ایجاد همافزایی منطقهای ایفا کند.
بیپرده با پسران سلمان
روند ترور رهبران و فرماندهان مقاومت در سال گذشته توسط اسرائیل، موجی از نگرانی را میان حکام عرب، بهویژه در حوزه خلیج فارس، ایجاد کرده است. رژیم صهیونیستی با اتکا به فناوری و اراده سیاسی خود، نشان داده قادر است رهبران و حتی حاکمان کشورها را هدف قرار دهد. پیشتر، برخی دولتهای عربی گمان میکردند این اقدامات صرفاً متوجه جبهه مقاومت است؛ اما پس از حمله به دوحه، آشکار شد که خود آنان نیز میتوانند قربانی این ماشین ترور شوند. تفاوت آنجاست که در ایران، پیوند حکومت با اراده مردمی مانع تغییر معادلات از طریق ترور میشود، اما در ساختارهای متکی بر قدرت خارجی مانند کشورهای عربی، چنین اقداماتی میتواند به تغییر حاکمیت منجر گردد.
از سوی دیگر، تکیه بر تضمینهای امنیتی آمریکا دیگر برای حاکمان منطقه کارآمد نیست. به گزارش آکسیوس، نتانیاهو پیش از حمله به قطر، موضوع را با ترامپ در میان گذاشته و او نهتنها مخالفت نکرد بلکه همسو با راهبرد اسرائیل عمل نمود. این اتفاق باعث شد اعتماد کشورهای عرب به حمایت واشنگتن فرو بریزد و حضور نظامی آمریکا بهجای ایجاد امنیت، خود به یک تهدید جدی تبدیل شود. در نتیجه، همزمان با سیاست توسعهطلبانه اسرائیل در غرب آسیا، حضور نیروهای آمریکایی تنها شدت تهدیدات علیه کشورهای عربی را افزایش داده است.
تهدیدات بیسابقه و بازتعریف راهبردها
امروز حاکمان عرب با چالشهایی بیسابقه روبهرو هستند. نخستوزیر اسرائیل آشکارا از پروژه «اسرائیل بزرگ» سخن میگوید، به این معنا که توافقات گذشته این کشورها با آمریکا یا روابط پنهانی با تلآویو دیگر ضمانت امنیتی برای آنها به همراه ندارد. بهویژه عربستان که پیشتر شرط ایجاد کشور مستقل فلسطین را برای عادیسازی مطرح کرده بود، اکنون درمییابد هم آمریکا و هم اسرائیل در چارچوب توافقات آبراهام بازنگری کردهاند. در چنین سناریویی حتی بخشهایی از خاک عربستان در طرح اسرائیل بزرگ هدف اشغال قرار میگیرد و ریاض ناگزیر است در سیاستهای منطقهای خود بازنگری کند.
همسویی با دشمنِ دشمن
انتظار اینکه کشورهای عرب پس از حمله اسرائیل به قطر بهطور علنی با تلآویو درگیر شوند، سادهانگاری است. ساختار سیاسی این کشورها بهشدت وابسته و فاقد مشارکت مردمی است؛ بنابراین در برابر فشار خارجی، بهویژه از سوی آمریکا و اسرائیل، تاب مقاومت ندارند. با این حال، منطقیترین رویکرد امروز آن است که این کشورها، بهخصوص عربستان، سیاستهای خود را در تقابل با جبهه مقاومت بازبینی کنند. رفتار ایران در سالهای اخیر نشان داده که تهران بهطور واقعی به دنبال کاهش تنش با عربستان و بهبود روابط است؛ موضوعی که مستقل از تحولات غزه دنبال شده و در نگاه ریاض نسبت به ایران تغییر ایجاد کرده است. پس از حمله اسرائیل به قطر، روشن شد که تنها ایران و مقاومت توان مقابله جدی با این رژیم را دارند؛ بنابراین همراهی با آنان، یک ضرورت امنیتی برای عربستان است.
از جمله تغییرات مورد انتظار، بازنگری در سیاست ریاض درباره خلع سلاح حزبالله است؛ چرا که حضور قدرتمند حزبالله اکنون بهمثابه خط دفاعی همه کشورهای منطقه در برابر اسرائیل محسوب میشود. همچنین تحولات یمن نشان داده انصارالله، پس از توافق با ایران، پایبندی خود را به کاهش تنش با عربستان ثابت کرده و در عین حال به یک قدرت بازدارنده علیه اسرائیل بدل شده است. دخالت ریاض در این روند تنها به سود نتانیاهو خواهد بود.
در حوزه اقتصادی نیز ضروری است عربستان هرگونه همکاری پنهانی با اسرائیل را متوقف سازد. ایجاد کریدور زمینی برای تأمین کالا به سرزمینهای اشغالی پس از محاصره دریایی توسط انصارالله، امروز به معنای خیانت به امنیت ملی سعودی تلقی میشود. برعکس، گسترش همکاریهای اقتصادی با ایران میتواند هم روابط دو کشور را تقویت کند و هم توان ایران در مقابله با اسرائیل را افزایش دهد.
تصویر منطقه دیگر پنهان نیست؛ اسرائیل آشکارا به دنبال سیطره بر منطقه است. نتانیاهو میپندارد که با حمایت ترامپ ابتدا مقاومت را از میان برمیدارد و سپس بهراحتی بر کشورهای عربی مسلط میشود. تهدید ترکیه، پروژه تجزیه سوریه و فشار بر مصر همه در همین راستا قرار دارد. در چنین شرایطی، اعراب تنها دو گزینه پیشرو دارند: یا تسلیم اسرائیل شوند و موجودیت خود را در چارچوب سلطه آن تعریف کنند، یا با اقدامات عملی هرچند غیرعلنی، این راهبرد را ناکام گذارند. هر نوع امید بستن به تغییر رویکرد آمریکا یا تطمیع ترامپ خطای بزرگی است؛ تجربه نشان داده قراردادهای میلیاردی و هدایا نیز مانع همسویی کامل واشنگتن با اسرائیل نشده است.
بنابراین عربستان و سایر کشورهای منطقه در برابر یک دو راهی سرنوشتساز قرار گرفتهاند. راه سومی وجود ندارد و انتخاب آنها بهطور مستقیم با بقای سیاسیشان گره خورده است.